وقتی صبح هنگام سر انگشتان زندگی با ترنم اشتیاق تو را از خواب روز مرگی بیدار میکند .کودک دقدقه هایت را در گهواره ی امید  می خوابانی و از ته دل می خندی ! انگار به همه ی آرزو های محال رسیده ای !دلت دیگر هیچ نمی خواهد . از همه چیز راضی و از ته دل خوشحالی !

وقتی تصمیم میگیری عاشقانه لحظه هایت را به هم پیوند بزنی یک احساس خوب زمزمه میکند «امروز روز توست !

پس به خدا سلام کن و دل نگرانیهایت را در زورق اطمینان به امواج آرام دریای توکل بسپار ....به قوانین هستی که همگی به امر خدا برای بر آوردن آرزوهای تو صف کشیده اند .با عشق تبسم کن ...امروز خورشید تاریکی را تا آخرین جرعه سر کشیده  و سر مست از آسمان سر بر آورده تا فقط به تو لبخند بزند . گل یاس هوس کرده تو را عطر باران کند . پروانه برای تحقق آرزو هایت  به دعا نشسته است و آسمان آبی می خواهد تو را تنگ در آغوش بگیرد ....

پس پیش به سوی خوشبختی

به جاده سر سبز و خیال انگیزش خوش آمدی !تازه می فهمی که خوشبختی !

وقتی دل ات خانه ی خدا باشد و در خدا غرق شوی  هر چه بخواهی همان می شود .

کامیابی خیلی نزدیک و در دسترس هست .خیلی وقتها در خانه ما و در کنار گوش ماست ! مانند لحظه ای که رقص برگهای تاک را در نسیم آرام می بینیم !باید احساس خوشبختی کنیم که بار دیگر فرصت دیدن پدیده ای شگرف به ما داده شده !وقتی خدایی به این خوبی هست که هر لحظه تو را از نزدیک می نگرد  حتی یک لحظه تو را با غم هایت تنها رها نمی کند ! یعنی همه چیز داری .....