و دريغ از دستي كه بيايد سويت
و دريغا گامي
كه برايت..........
و من امروز به تنهايي تو آمده ام
تا سراغت گيرم
و بپرسم حالت
و بگويم، دانايم!استادم!
«قلم مهر تو در دست من است .»
داستان هماهنگ حقوق
من ندانستم با كدامين تلسكوپ
به سراغش بروم
سال ها هست ولي پيدا نيست.
اي معلم
كاسه هايت پر صبر
دست هايت پر مهر
كارت هست
تعليم فرزند زمان
فكر دانشگاه فرزند خودت را
به زماني ديگر...
كه تو خود سمبل ايثار و گذشتي
و روشن هستي به ابد
نام نيكت مي رود دست به دست
مي شود كام به كام
كه فقط مورچه اي سر بخورد
و بيفتد پايين
و تو باز شاد و شيرين باشي
و نگردد سيمايت مغموم
كه من و شاگرد تو را
هي عسلين مي خواهيم
اگر شاگردي جفا كرد
وفا داري كن
نكند درد جفايش
را تو در مان نكني
كه طبيبي،طبيب
نكند روزي جاري گردد
اشكي از رخسارت
كه خلاف است خلاف
و تو خود مي داني كه ننوشته است
هنوز قانوني
كه كارشناسي بپرسد حالت
تا حالا به اين قضيه فکر نکرده بودم
حالا شد يه وبلاگ دانش آموز پسند
عالي بود
کيف کردم